پروفایل
شرح وبلاگ
فرزند نازنینم:
آن زمان که من و پدرت را پیر و از کار افتاده دیدی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایمان را کثیف کردیم و یا نتوانستیم لباسهایمان را بپوشیم اگر صحبت هایمان تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکمان کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدیم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنیم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدیم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنیم...وقتی نمیخواهیم به حمام برویم ما را سرزنش و شرمنده نکن وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنیم با تمسخر به ما ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی ذهنمان یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو وقتی پاهایمان توان راه رفتن ندارند،دستانت را به ما بده همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار ما برمیداشتی...زمانی که میگوییم دیگر نمیخواهیم زنده بمانیم و میخواهیم از این دنیا برویم و بمیرم عصبانی نشو روزی خود میفهمی از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستیم خسته و عصبانی شدیم پس من و پدرت را یاری کن همانگونه که ما یاریت کردیم کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانیم و بگذار هر روز از زندگی کردن و زنده ماندنمان در این دنیا پشیمان نشویم...
و این را بدان همیشه و در هر زمان من و پدرت عاشقانه تو را دوست داریم...
نویسنده
آمار
تعداد مطالب :
4
تاریخ عضویت : 21 تیر 90
تاریخ عضویت : 21 تیر 90